خــــــدایا , خـــطا از مــن است , مـــیدانم
از من که ســـالهاست گـــفته ام " ایـــاک نـــعبد " ,
اما به دیـــگران دل ســـپرده ام
ازمن که سالـــهاست گفـــته ام "ایـــاک نـــستعین ",
امـــا به دیـــگران تکـــیه کرده ام ...
امـــا تـــو رهــــــــــــایــــــم نکـــن ...
دخترا با شمام .....
درسته بعضی از پسرا ماشین مدل 2013 ندارن ...
جیب پر پول ندارن ...
شب روز نمیبرنتون بیرون و واستون خرج کنن ...
شاید نتونن برای تولدتون آیفون 5 بخرن ...
ولی...
ولی کلی ذوق پشت همون شاخه گلیه که میخوان بهتون بدن ...
شاید نتونید با این پسرا جلو دوستاتون پز بدید ...
اما ...
مرد به این میگن نه اونی که واسه هر ننه قمری خرج میکنه ... !
تا شاید دو بار کنارش بخوابه ... :|
هیچ کس حق نداره به این دسته از مردا بگه اگر من باهات نباشم
هیشکی ادم حسابت نمیکنه ... ! :|
دوست داشتن رو با این چیزا نسنجید ... !
حرفم باشماست:
آره با شمایی که دل صاف وساده و مهربونی داری...
عزیز دلم دل نبند به جمله هایی امثال:
تو دنیای منی...
تو نفس منی....
تو عشق منی...
تو بری من میمیرم....
تا ابد کنارت میمونم...
و.....
اینا همش
"کشکه"
دلتو سفت بچسب
آدمای این زمونه اونقدر معرفت ندارند که قدر دل پاکت و بدونن و نشکوننش
من پر از وسوسه ی عاشقی کردن بود
تو پر از دل دل رسوایی دل کندن بود
من پر از حس قشنگ بودن کنار تو
تو پر از هوای سرد بی خبر رفتن بود
من پر از حس قشنگ بودن کنار تو
تو پر از هوای سرد بی خبر رفتن بود
سهم تو از من و دل، دلم ولی بی من بود
سهم من از تو فقط یه گوشه جون کندن بود
زدمش شکستمش کندم و انداختم دور
حیوونی خسته دلم تو راه برگشتن بود
زدمش شکستمش کندم و انداختم دور
حیوونی خسته دلم تو راه برگشتن بود
این من و ماه و شب و دشت اقاقی هامون
این تو و شعر و غم و قصه ی بی فردامون
این من و یاد تو و چشمای لبریز از اشک
این تو و شرم نگاه و لکنت حرفامون
این من و شوق رسیدن با تو به آسمون
این تو و رفتن به یه سرزمین بی نشون
این من و سادگی و عشقی که اندازه نداشت
این تو و تنها گذاشتن من بی همزبونگاهی به بعضـــــیا باید گفت :
” عزیزم اگه برام بـــزرگ شده بودی ، فقط به خاطر خطـــای دیــدم بود ” !
ای که با ناز نگاهت دلمو دیوونه کردی
پا گذاشتی روی سینم توی قلبم خونه کردی
ای که وقتی تورو دیدم دل تنهام زیروروشد
با تو بودن توروداشتن واسه من یه آرزو شد
طفلی قلب عاشق من به خودش میگفت همیشه
آرزوی با تو بودن یه روزی راست راسی میشه
ولی آرزوم بزرگ بود تو به یاد من نبودی
من با تو بودم همیشه ولی تو با من نبودی
تا تو رد میشدی قلبم از تو سینه کنده میشد
میومد پشت چشامومنتظر یه خنده میشد
تو که اخم میکردی سنگدل قلب عاشقم میترسید
همش از ترس جدایی بیچاره دلم میلرزید
من که عاشق تو بودم چراعشقمو ندیدی
چرا قلب عاشقم روتوبه خاک وخون کشیدی
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!