هرچی دل تنگت میخواد بگو

هرچی دل تنگت میخواد بگو

هرچی دل تنگت میخواد بگو

هرچی دل تنگت میخواد بگو

آنتی عشق


میدونی فرق اموزگارو روزگار چیه؟

اموزگار اول درس میده اخر سر امتحان میگره

اما روزگار اول امتحانت میکنه بعد درس میگری ازش

آنتی عشق


می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل
عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی
رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می
زنه.

آنتی عشق


درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن، مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید، شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...! و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام.... تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

آنتی عشق


گاهی سخت می شود …

دوستش داری و نمی داند

دوستش داری و نمی خواهد

دوستش داری و نمی آید

دوستش داری و سهم تو از بودنش

فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت

دوستش داری و سهم تو

از این همه ، تنهایی است ....

آنتی عشق


میگی برو دیگه نمی خوام ببینم تورو
میگی دیگه تو دلم جایی نمیدم تورو
میگی واسه رفتنت لحظه رو می شمارم
من که گناه نکردم من که گناه نکردم
می دونم داری دل دل می کنی که برم
امید ندارم آره بی تو می میرم
می دونم تو دلت جای کی هست آخه
من که گناه نکردم من که گناه نکردم

آنتی عشق


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ

ﮔﺎﻫﯽ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑــﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕِ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ....
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...

آنتی عشق


از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ . . .
مَـرض چِــڪـــ ڪـرבَטּ موبـایـلِتـــ בֿـوبــــ مـیـشـﮧ
حتـﮯ یـﮧ وَقـتـایـــ ـﮯ یاבِتـــ مـیـره گــوشــﮯ دارﮮ
دیـگـﮧ בِلـشـورهـ نَــנارﮮ ڪـﮧ گـوشـیـتـو جـا بـذارﮮ
از یـﮧ جایــﮯ بـﮧ بَـعـנ . . .
وَقــتـــﮯ ڪـسـﮯ بِهتــــ مـیـگـﮧ בوسِتـــ בارَҐ
لَـبـבֿَـنـנ مـیـزَنــﮯ و ازَش فــاصِــلـﮧ مـیـگـیـرﮮ
از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ . . .
حَـرفــﮯ واسـﮧ گُــفـتَـטּ نَـנارﮮ
سـاڪِــتـــ بـوבَטּ رو بـﮧ בֿـیلـﮯ از حرفا تَــرجـیـح مـیـנﮮ
و مــیــرﮮ تو لاڪـــِ בֿـوבِتــــ
از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بَـعـנ . . .
فقط یـﮧ حس בارﮮ...حس بی تفاوتـﮯ
نـﮧ از دوست בاشتـטּ ها בֿـوشحال میشـﮯ
و نـﮧ از בوست نـנاشتـטּ ها ناراحت
از یـﮧ جایـﮯ بـﮧ بعـנ . . .
توﮮ هـیـجاטּ انــگیــز تریـטּ لحظـﮧ ها هـҐ
فقط نگاه می ڪنـﮯ . . .
از یــــه جــــایی بــــه بعــــد ...
دیگــــــه نــــــه دســـــــت و پــــا مــــی زنــــی...
نـــــه بــــال بــــال میــــزنــــی
نـــــه دل دل میــــــکنی ...
نـــــــه داد و بیــــداد میــــــکنی ...
نــــــه گــــریــــه میـــــکنی
نـــــه مشتتـــــو میــــکوبی تــــو دیــــوار..
نـــــــه ســــرتــــو مــــیزنی
بــــه دیــــوار


نــــــــــه..


از یــــــه جــــایــی بـــه بعـــد فقـــط سکـــوت میکنـــــ


سکـــوت ...

آنتی عشق


میگن سیگار آدمو آروم میکنه ... قدر یه سیگارم نبودی ...

آنتی عشق


هنوز هم دلم تنگ می شود...
برای محض حرف زدنت...
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها
تکیه داده بودم ...

آنتی عشق


دلم با تو بود...

تو ولی سرد شدی...

انقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم...

و تو به من تهمت سرد شدن زدی...

آنتی عشق


مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش این وزن آواز من است اگر مرا بسیار دوست بداری شاید حس تو صادقانه نباشد کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد من به کم هم قانعم و اگر عشق تو اندک، اما صادقانه باشد من راضی ام دوستی پایدار، از هر چیزی بالاتر است بگو تا زمانی که زنده ای، دوستم داری! و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم

آنتی عشق


گفتم: عشق یک ماجراست، ماجرایی که باید آن را بسازی!

گفتم: عشق درد است درد تولدی نو، عشق تولد است به دست خویشتن!

گفتم: عشق رفتن است عبور است، نبودن است!

گفتم: عشق جستجوست، نرسیدن است، نداشتن و بخشیدن است!

آنتی عشق


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ

ﮔﺎﻫﯽ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑــﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕِ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ....
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...

آنتی عشق


خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .

آنتی عشق


برایت گردنبندی از گریه خریدم٬یادت باشد فراموش نکنی گریه هایم گردن توست . . .