ماهایی که میایم اینجا جمله هامونو میذاریم...!
بعضیامون چقدر بدبختیم...
همیشه باید احساسمونو بیان کنیم...بدون اینکه اون اصلیه خودش بفهمه...!
داریم حرفای دلمونو واس چندتا غریبه مینویسیم...
که صدبرابر می ارزن به همون اصلیه!!
اصلا قاعده ی زندگی ما آدما اینه...انتظاری از کسی نباید داشته باشیم...!
و اینجا...جمله هایی رو مینویسیم که معلوم نیست کدوم آدمی درک کنه...کدوم آدمی بی تفاوت رد شه...
خلاصه اینکه احساساتمونو راحت به حراج میذاریم...
جالب اینجاس که اینو میدونیم، ولی تکرار میکنیم...!
چرا...؟
فقط برای اینکه دق نکنیم....!
تازه خیلیم خوب بلدیم خودمو گول بزنیم ! مثل الان !
چون آدمی که دق کنه دیگه تموم شده...دیگه فایده ای نداره نوشتن...همون لحظه باید در آغوش کشیده بشه...توسط اون اصلیه!!
که معلوم نیست کدوم گوریه...!
الان من اگه بخوام همه چیو بگم معلوم نیست چند صفحه بشه ...
به قول خودم: یه سه نقطه میذارم خودت تا آخرشو بخون...خودت پر کن...میدونم همونیو که من میخوام میگی...