"دلـتنگیـ ــی" ...
عـین آتــش زیــر خــاکستــر استــــ ...
گـاهــی فـکـــر میـــکـنـی تــمـــام شـدهـــ ...
امـــا یـــک دفعــهــ ...
هــمـه ات را آتــش مـیـــزنـد
یه روز میشه که یه پارچه سفید پایان میده به من ...
به شیطنت هام ...
به بازی گوشی هام ...
به خنده های بلندم ...
روزی که با دیدن عکس هام بقیه میگن دیوونه ما دلمون واست تنگ شده کجا رفتی پس ؟؟؟
بسلامتی روزی که نیستم ..
عشق یعنی : تمام غرور و قولها و تصمیم هاتو بخاطرش زیر پا بذاری ...
عشق یعنی : توو اوج مشغله هات باز بهش فک کنی ...
عشق یعنی : آستانه صبرتو بالا ببری بخاطر اینکه ناراحتش نکنی ...
عشق یعنی : تو خوب باش .بی خیال حال من ...
عشق یعنی : دور و برت صدتا گنده تر از اون باشن ولی تو بازم بگی اون ...
عشق یعنی : تو بمون , من میرم ...
به سلامتی کسی که دلتو شکسته
اما خبر نداره اون چیزی که شکسته
تصویر زیبایی بوده که از خودش ساخته بودی
دلمان خوش است که مینویسیم ...
و دیگــران می خـواننــد ...
و عــده ای می گـوینــد ؛
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند ...
و بعضــی مـی خنــدنـد ...
دلمــان خـوش اســت ... !
به لــذت هــای کــوتـاه ...
به دروغ هــایی که از راســت ...
بـودن قشنــگ تـرند ...
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند ...
یـا کســی عاشقمــان شــود ...
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم ...
دلمــان خـوش می شــود ...
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی ...
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود ...
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم ...
و چــه ســــاده می شـکــنیم ...
همــــه چیـــز را ...
دیشب که باران امد می خواستم سراغت را بگیرم........
امــــا خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم
"باز زیر چتر دیگرانی"...
به روز های سخت ک رسید...
بسیار تفاوت داشت،
آنکس که در روز های خوب با من...
بسیار تفاهم داشت...
خوابم نمیبرد…
به هیچ چیز فکر نمیکنم…
جز “او” و میدانم که خواب است…
و قبل از بسته شدن چشمهایش
به همه چیز فکر کرده است…
جز “من”……
شــــــــده ام شنــــبه !
همـــــه میــخواهند از من شروع کنند ...!
"تـــــــــــــــرک کــــردن را"