هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی
یـــک نقطـــــه
یـــک لبخنـــــد
یـــک نگــــــــاه
یـک عطر آشنـا
یــک صــــــــدا
... یــک یـــــــــــاد
از درون داغونـــت می کــــند
این روزها در خودم دنبال کلیک راست میگردم تا از خودم کپی بگیرم و کنار خودم پیست کنم
.
.
.
شاید از این تنهایی خلاص شوم
دیـگــــــر تمــــــــــــامــــــــ شــــــــــــد
آرزو هایــــــــم را گذاشتـــــــــم در کــــــــــوزه
با آبــــــــــــش
قـــــــرص هــــــــای اعصابــــمــــــــ را میــــــخورمــــــــ....!!!
این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!
خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…
این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف که اون موقع خودم نیستم
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت. درحالی که گویی ایستاده بودم!
چه غصه هایی که فقط سپیدی مویم را حاصل شد. در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود!
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود وگرنه نمیشود. به همین سادگی!
کاش نه می دویدم و نه غصه میخوردم به جایش فقط او را نگه میداشتم.......
دلم بهانه گیر شده ...
نمیدانم چقدر نیامدنت را برایش دروغ ببافم و آرامش کنم
از نِق زدنهای شبانه اش خسته ام
همه ی بهانه ی زندگی ام ....
بیا و دلم را آرام کن
روزها حتی دیگر به خوابم هم نمی آیی
درکت میکنم ؛ همخوابی با دیگران تمام وقتت را گرفته است...
چه ساده و شوخی ، جدی گرفته بودم همه چیز را ، حالا این شوخی نابودم می کند ...
به من حس حماقت می دهدو فقط و فقط زجرآور است
به این فکر می کنم که
مدام میگفتی خیالت راحت من وفادارم و من چه ساده لوحانه خیالم را تخت کردم برای عشقبازی تو با دیگری
همان که نباید اتفاق افتاده است...و این پایان فصل حماقت من است
هرچه قدر داد بــــزنم بی فایده است...
بهتر از من پیدا کرد و مرا پشت پا زد! یاد وقت هایی افتادم که به خاطرش دست رد به سینه بهترین ها میزدم .